اسلام سگ پاچهگیر میخواهد

چندروزی است با خودم کلنجار میروم که این مطلب را بنویسم یا نه؟ اگر میتوانستم یک جورهایی با خودم کنار بیایم نمینوشتم. با خودم گفتم: این اتفاق هم مثل بقیه اتفاقات. الحمدلله مدتهاست کسی تلویزیون نمی بیند. تو هم که این برنامه را از سر اتفاق در منزل دوستت دیدهای، شتر دیدی ندیدی. چندروزی هم صبر کردم. دیدم این رسوایی به فضای مجازی راه پیدا نکرده. گفتم حالا که کسی خبردار نشده نوشتن من درباره این موضوع یک جورهایی شاید اشاعه وهنِ اعتقادات کثیری از مردم دنیا باشد.
یک عمر درباره خودارزشیپنداران نوشتیم که در بسیاری از موارد، افشاگریهای شما و امثال شما بیش از آن که نهی از منکر باشد اشاعه منکر است؛ حالا چرا باید خودمان در این چاله بیفتیم؟ اما دیدم دلم رضا نمیدهد. گفتم برنامه زنده بوده و از دستشان در رفته. باور کنید حتی با خودم گفتم احتمالا من اشتباه شنیدم. آدمیزاد است دیگر. بعد هم گفتم احتمالا خود تلویزیونیها پی به اشتباهشان بردهاند و دستکم در تلوبیون این اشتباه را تدارک دیدهاند. به احتمال قریب به یقین کل برنامه را از توی آرشیو حذف کردهاند و یا دستکم آن جمله وهنآمیز را برداشتهاند. اما حدسم درست نبود. نه تنها برنامه سرِ جایش بود که آن جمله موردنظر همچنان در متن وجود داشت. بعد با خودم فکر کردم تلویزیونیها مدت هاست این شکل از دینداری را تبلیغ میکنند. یعنی با این جمله که تیتر مطلب بنده هم شده نه تنها مشکلی ندارند بلکه درپی تبلیغ و ترویج آن به جد و جهد میکوشند. در غربت دین خدا و رسول خدا که همین یکی دو روز پیش هزاروپانصدمین سالروز تولدش بود همین بس که سیاهنامهای چون من باید در این میانه به اعتراض برخیزد و از دستاندرکاران این برنامه زشت بخواهد دستکم از مخاطبان اندکشان عذرخواهی کنند و آن بنده خدا را هم به عنوان نماد اسلام انقلابی و مبارزه علیه ظلم و جور این قدر توی چشم و چال دیگران فرو نکنند.
…اما داستان از چه قرار است. دوشنبه هفته پیش یعنی هفدهم شهریور 1404 شبکه چهار سیما در ساعت 21 و سی و هفت دقیقه برنامهای پخش کرد به نام نصرالله. مجری برنامه آقای عطاءالله بیگدلی بود، که در میان مجریان تلویزیونی آدم معقول و باسوادی به نظر میرسد. برنامه به ماجرای هفدهم شهریور و همین طور جلال آلاحمد اختصاص داشت. میهمان برنامه هم آقای عبدِ خدایی. مهدی عبدخدایی. احتمالا همگان میدانند شهرت جناب عبدخدایی از کجا میآید؟ ترور سیدحسین فاطمی وزیرخارجه دولت مصدق در سال 1330 مهمترین اتفاقی است که مهدی عبدخدایی در زندگی خود رقم زده است. آن هم در سن پانزده سالگی. آقای عبدخدایی که مجری برنامه ایشان را در طول برنامه استاد خطاب میکرد بارها و بارها درباره این موضوع صحبت کردهاند. نه تنها درباره این موضوع که درباره اقدامات انقلابی و ترورهایی که گروه فداییاناسلام صورت داده. تا جایی که به یاد دارم چندباری هم در گفت و گوهای مختلف در توجیه آن اعمال گفتهاند که باید هر عملی را در ظرف تاریخیاش بررسی کرد. اما ظاهرا استاد عبدخدایی علیرغم کهولت سن خوب حواسش هست که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. یعنی خیلی خوب میفهمد این روزها آن هم در صدا و سیما به جای توجیه گفتار و کردارِ گروه فداییان اسلام باید پیاز داغ انقلابیگری را زیاد کرد تا صاحبخانه را خوشآید.
یک ساعت و ده دقیقه و سیثانیه از گفت و گوی با استاد عبدخدایی که میگذرد ایشان خاطرهای تعریف میکند که شنیدنی است. میفرمایند: «یک روز ما در دولاب بودیم و ناهار نداشتیم. مرحوم نواب صفوی گفت برویم منزل علامه شیخ عبدالحسین امینی و آنجا ناهار بخوریم. چون نواب مدتی شاگرد ایشان بود. من بودم و نواب صفوی و خلیل طهماسبی و سید محمد واحدی. وقتی نشستیم مرحوم علامه امینی گفتند من دلم برای شماها میسوزد، همه شماهارا میگیرند و اعدام میکنند. نواب صفوی بیاید نجف درس بخواند و مرجع تقلید بشود. آقا مهدی و واحدی هم بیایند نجف درس بخوانند و طهماسبی هم بیاید نجاری کند. نواب صفوی در پاسخ به ایشان گفت: آقا! اسلام فیلسوف زیاد داره، فقیه هم زیاد داره، ولایت نویس هم زیاد داره، سگِ پاچه گیر نداره. ما در این مملکت نشستیم پاچه دشمنان اسلام را بگیریم. اسلام مثل شما علامه امینی زیاد داره. به یاد دارم که علامه امینی سرش را پایین انداخت و گفت: خودتان می دانید». بله، اسلام سگ پاچهگیر نداره. ای کاش آقای بیگدلی دست کم در تایید سخنان استاد عبدخدایی نمیفرمودند: یعنی مبارز الان نیازه. والله اگر آقای بیگدلی در اعتراض به این اباطیل چیزی میگفت و یا دستِ کم موضعی میگرفت که نشان میداد با این مهملات همدلی چندانی ندارد این چند خط را نمینوشتم. که اسلام علامه و فقیه و فیلسوف زیاد دارد؟
پس به همین دلیل است که در این چهل و شش هفت سال اخیر علامه امینی و علامه طباطبایی که به جای خود بلکه حتی یک شیخ مرتضی مطهری هم نتوانستیم تحویل جامعه بدهیم؟ مفتح و باهنر و بهشتی و هاشمینژاد هم. نیازی نبوده. در عوض به چه چیز نیاز داشتیم؟ لا اله الا الله. احتمالا آن که گفت: مِدادُ العُلماءِ أفضَلُ مِن دِماءِ الشُّهداءِ؛ قصد مزاح داشته. آن وقت آقای بیگدلی که اگر از هیچ کس توقع نداشتم از او توقع داشتم نمیتوانست نگوید: یعنی مبارز الان نیازه؟ حالا که اجر همه علما و فقها و آدمحسابیهای تاریخ تشیع را ضایع کردید دست کم حرمت مبارزان را نگاه می داشتید. آیا این صرفا یک لغزش زبانی بود؟ اگر این ادبیات و این شکل نگریستن به دین و خدا و پیغمبر به چنین برنامه ای منحصر و محدود میشد میتوانستیم خیلی راحت از کنار این حرفها بگذریم اما کیست که نداند طایفه و قبیلهای این روزها مدعی دفاع از ارزشهای اسلامی و انقلابی است که رسما و صراحتا معتقد است: اسلام نه نیازی به عالم دارد و نه اصلا نیازی به تفکر، اسلام به سگ آن هم از نوع پاچهگیرش نیاز دارد. باز صدرحمت به صدق و یکرنگی داعش و القاعده و طالبان که اگر هم پاچه میگیرند دیگر مسخره بازی درنمیآورند. نامزد مجلس و ریاست جمهوری نمیشوند. با موسیقی و پوشش و تحصیل زنان هم از بیخ و بن مخالفند. دم از آزاداندیشی و مناظره هم نمیزنند. تکلیفشان با عالم و آدم روشن است. عالم و آدم هم تکلیفشان با آنها روشن است. من نمیدانم مرحوم نواب آن حرف را بر زبان آورده و یا عبدخدایی دیدهاست تنور این حرفها داغ است و نان تندرویاش را چسبانده. در هر صورت در اصل ماجرا تفاوتی نمیکند. این سخنِ سخیف از هرکس که باشد جز برباد دادن تتمه اعتقادات این مردم بیپناه هیچ حاصل دیگری ندارد. هرچند آن که فرمود: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ، خودش خوب میداند گنجینهاش را چگونه از دستبرد شیاطین انس و جن محفوظ نگاه دارد. دیر یا زود مکر مدعیان انقلابیگری و زاهدانِ ریایی به خودشان بازخواهد گشت اما تا آن روز خیلیها باید امتحان پس بدهند. به ویژه مدعیانی که نان از راه دین میخورند.
کد خبر 2114584
- خرید ارزان بلیط هواپیما از 900 ایرلاین رزرو ارزان 1.5 میلیون هتل در سراسر دنیا خرید آنلاین بلیط قطار با بهترین قیمت انواع تورهای مسافرتی، برای هر نوع سلیقه اخذ ویزای آنلاین 50 کشور در کوتاهترین زمان صدور فوری انواع بیمه مسافرتی داخلی و خارجی
-
اسلام سگ پاچهگیر میخواهد