حسد؛ این بلای خانمان‌سوز را چگونه شکست دهیم؟

حسد؛ این بلای خانمان‌سوز را چگونه شکست دهیم؟

حسد آفتی است که نه تنها باعث رنج و آسیب به دیگران می‌شود، بلکه زندگی خود فرد را نیز خراب می‌کند. این حس منفی با آرزوی زوال نعمت دیگران آغاز شده و به مرور، انسان را از مسیر صحیح دور می‌کند.

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، حسد نیرویی مخرب و پیچیده است که ریشه در کمبودهای درونی و مقایسه‌های نادرست با دیگران دارد و تا زمانی که این عوامل شناسایی و درمان نشوند، آثار زیان‌بار آن زندگی فرد را درگیر می‌کند و مانع رشد و آرامش واقعی می‌شود.
مقدمه:

بنابر روایت حوزه، حسد یکی از بزرگ‌ترین موانع بندگی و عبودیت به شمار می‌آید؛ آفتی که خسران دنیا و آخرت را به همراه دارد. باید حسد را «امّ‌الذّل» و «امّ‌المصائب» دانست؛ زیرا اگر تمام مصیبت‌هایی که ممکن است بر انسان وارد شود را بخواهیم به یک عامل و کلید اصلی بازگردانیم، همان حسد خواهد بود.

شاید در آغاز، فردی که در درون خود تنها احساس ضعیفی از حسد دارد، وقتی می‌شنود که حسد می‌تواند بیچارگی دنیا و آخرت را به دنبال داشته باشد، این سخن را دست‌کم گرفته و حتی به دیده تمسخر بنگرد؛ اما اگر ماهیت و حقیقت حسد مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد، روشن می‌شود که حسد توانایی آن را دارد که انسان را هم در دنیا خوار و ذلیل کند و هم در آخرت گرفتار عذاب‌های سخت و وحشتناک نماید.

بنابراین هر کس اگر اندک حسدی در وجود خود احساس کند، باید به این اندیشه برسد که باید آن را درمان کند. در واقع این سخن در مورد همه رذایل صادق است؛ زیرا هر رذیله‌ای وقتی در وجود انسان شدت یابد، زندگی او را از مسیر درست خارج می‌کند و کارآمدی دنیوی و اخروی انسان را از میان می‌برد. خواه آن رذیله «ریا» باشد یا «حب جاه»، خواه «حرص» باشد یا «طمع»، خواه «دروغ» یا هر صفت ناپسند دیگری؛ هرگاه این صفات در وجود انسان شدت گیرند، مسیر زندگی او را تغییر خواهند داد. از این‌رو، انسان مؤمنی که در جستجوی خیر دنیا و آخرت است باید مراقب باشد که حسد چه آثاری به همراه دارد.

حسد ارتباط مستقیم با نعمت‌های دیگران دارد؛ به ویژه با نعمت‌هایی که مومنین دارا هستند. همین امر موجب می‌شود در درون انسان حالتی از خودکم‌بینی و فشار روانی نسبت به طرف مقابل پدید آید. چنین فردی پیوسته با خود می‌گوید: «چرا من ندارم؟» و از سوی دیگر چون دائماً نعمت‌های دیگران را زیر نظر دارد، دچار فشارهای روحی و روانی می‌شود.

بنابراین، اگر بخواهیم حسد را تحلیل کنیم، باید گفت حسد عبارت است از این که انسان نسبت به خود بگوید: «چرا ندارم و چرا دیگری دارد؟» و چون پاسخی برای این پرسش نمی‌یابد، ممکن است از راه‌های مختلف وارد شود تا به برادر ایمانی خود آسیبی وارد کند.

حسد میان دو پرسش شکل می‌گیرد: چرا من ندارم؟ و چرا او دارد؟ و به دلیل اینکه من ندارم و او دارد، آرزو می‌کند که نعمت از او سلب شود تا او هم مانند من شود.

داستانی در باب حسد

داستانی مشهور نقل شده است: دو همسایه در گذشته با یکدیگر زندگی می‌کردند. یکی از آن‌ها طاقت دیدن نعمت‌های همسایه خود را نداشت. بر اثر این حسد، آن پرسش دائمی «چرا او دارد؟» ذهنش را درگیر کرده بود. روزی به غلام خود گفت که با او بر بام خانه برود و سر او را با شمشیر جدا کند! قصدش این بود که مرگ خود را به گردن همسایه بیندازد تا او گرفتار شود. در نهایت، او حاضر شد جان خود را بگیرد تا همسایه‌ای که صاحب نعمت بود گرفتار بلا گردد. گرچه سرانجام بی‌گناهی همسایه آشکار شد، اما این داستان نشان می‌دهد که فشار ناشی از دیدن نعمت دیگران می‌تواند عقل انسان را از کار بیندازد و او را تا مرز نابودی خود و دیگری بکشاند.

در قرآن و روایات نیز نمونه‌هایی از آثار حسد آمده است؛ از جمله داستان قابیل و هابیل. قابیل وقتی دید که قربانی هابیل پذیرفته شد و قربانی او پذیرفته نشد، به حسد دچار شد. او با خود گفت: «چرا نعمت او پذیرفته شد و من دیده نشدم؟» همین حسد موجب شد برادر خود را به قتل برساند. این نمونه آشکار نشان می‌دهد که اگر حسد کنترل نشود، یا به زیان خود انسان خواهد بود یا به زیان مؤمن دیگر.

در مراتب پایین‌تر، فرد حسود تلاش می‌کند آبروی برادر ایمانی خود را ببرد یا او را در جمع خوار و ذلیل کند. در روایات آمده است که حسود هیچ‌گاه از محسود دست نمی‌کشد و همواره در پی آن است که نعمتی را از او بگیرد یا به او ضربه‌ای وارد سازد. گاهی با غیبت این کار را انجام می‌دهد و دل خود را آرام می‌سازد، گاهی در جمع به تحقیر او می‌پردازد و احساس سبکی می‌کند.

بر این اساس، تعریف حسد این است: «آرزوی زوال نعمت دیگران و بخصوص برادر مسلمان.» اگر با زوال نعمت، حسود خوشحال شود یا نشود، تفاوتی ندارد؛ زیرا ملاک حسد همان آرزوی زوال نعمت است.

امام خمینی (ره) در کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» بیان می‌کنند که قید خوشحال شدن از زوال نعمت شرط اصلی نیست؛ بلکه همین که انسان آرزو کند نعمتی از برادر مؤمنش گرفته شود، برای تحقق عنوان «حسد» کافی است.

اگر نعمتی که انسان آرزوی زوال آن را دارد، واقعاً به زیان برادر مؤمن باشد چه؟آیا اینجا هم حسادت محسوب می‌شود؟

برای مثال، شخصی را در نظر بگیریم که روحیه‌اش به گونه‌ای است که اگر ثروت‌مند شود، از راه خدا و عبودیت دور خواهد شد. در این‌گونه موارد، اگر کسی از خداوند بخواهد که آن نعمت از او گرفته شود یا به مقدار محدودتری به او داده شود، این دیگر «حسد» به شمار نمی‌آید، بلکه «غیرت» است. صاحب کتاب «معراج‌السعاده» نیز بر این نکته تأکید کرده است.

در کتاب نورانی و شریف «معراج السعاده»، ملا احمد نراقی رحمت الله علیه فرموده است که اگر آرزویی که انسان می‌کند، آرزوی زوال نعمتی باشد که برای برادر، رفیق، خواهر یا هر فرد دیگر است و آن نعمت برای او دردسرساز باشد، این آرزو دیگر حکم حسد ندارد و به آن «غیرت» گفته می‌شود.

برای مثال، ثروت زیاد یکی از مصادیق است؛ در روایات داریم که «کر المال» یعنی مال سبب مستی انسان می‌شود و او را از عبودیت دور می‌کند. در زمان رسول خدا صلوات الله علیه و آله، فردی آرزو کرد: «خدایا من ثروتمند شوم» و به رسول خدا آمد و درخواست کرد. رسول خدا فرمودند که «به مصلحت تو نیست». با اصرار زیاد آن فرد، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «چون اصرار می‌کنی، دعا می‌کنم خدا تو را ثروتمند کند». آن شخص دارای ثروت فراوانی شد، اما هنگام فرا رسیدن زمان زکات، از پرداخت زکات امتناع کرد و گفت: «این‌ها مال من است، چرا باید زکات بدهم؟» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «من به تو گفته بودم به مصلحتت نیست». بنابراین، گاهی ثروت زیاد سبب مستی و دوری از عبودیت می‌شود. در چنین مواردی، اگر آرزوی زوال نعمت برای شخصی شود که با آن ثروت از راه عبودیت خارج شده است، این آرزو «غیرت» نامیده می‌شود.

اما در اینجا یک نکته بسیار مهم وجود دارد: انسان باید مراقب باشد تا دچار توهمات و خیالات نفسانی و شیطانی نشود؛ یعنی به صرف گمان و برداشت شخصی، نتیجه نگیرد که هر نعمتی برای دیگری ضرر دارد. چنین قضاوتی تنها بر پایه «احراز عقلانی صددرصد و همراه با احتیاط» معتبر خواهد بود. تنها در این صورت است که می‌توان از خداوند خواست نعمتی را که به زیان برادر مؤمن است، از او بگیرد.

مراتب حسد

بزرگان در آثار خود به مراتب حسد اشاره کرده‌اند و آن را به چهار مرتبه تقسیم کرده‌اند. برای فهم بهتر، از کتاب شریف «مقالات» حضرت آیت‌الله شجاعی رحمت الله علیه استفاده می‌کنیم:

مرتبه اول:

فرد دوست دارد نعمت از برادر مومن و مسلمانش گرفته شود، چه به او برسد چه نرسد. ملاک این مرتبه، آرزوی زوال نعمت از محسود است، بدون توجه به اینکه خود بهره‌مند شود یا خیر. بزرگان فرموده‌اند این مرتبه خبیث‌ترین و شدیدترین نوع حسد است.

مرتبه دوم:

فرد آرزو می‌کند نعمت یا امتیاز از محسود گرفته شود و به خود او برسد. در این حالت، فرد به دنبال بهره‌مندی از همان نعمت است، بنابراین زوال آن از محسود شرط رسیدن او به آن است. برای مثال، اگر کسی همسر صالحه و معنوی دارد و فرد حسود چنین همسری نمی‌تواند بیابد، ممکن است آرزو کند: «خدایا این دو از هم جدا شوند تا من به همسر او برسم». در اینجا، آرزو متوجه همان نعمت محسود است و رسیدن خود فرد به آن نیز وابسته به زوال نعمت از شخص دیگر است.

مرتبه سوم:

در این مرتبه، فرد خود نعمت محسود را نمی‌خواهد، بلکه نظیر و شبیه آن را می‌طلبد. چون به آن نظیر نمی‌رسد، آرزو می‌کند نعمت از محسود نیز زائل شود تا بین او و محسود تفاوتی نباشد. به عبارت دیگر، هدف او مساوی شدن است، نه دستیابی به همان نعمت.

مرتبه چهارم:

مشابه مرتبه سوم است، با این تفاوت که فرد از لحاظ شرعی یا دلایل دیگر، تلاش عملی برای زوال نعمت از محسود نمی‌کند و صرفاً آرزو در قلب خود دارد. یعنی فرد نظیر نعمت را می‌خواهد، ولی اقدام عملی به دلیل ملاحظات شرعی یا غیرشرعی انجام نمی‌دهد.

توصیه حضرت آیت‌الله شجاعی رحمت الله علیه

حضرت آیت‌الله شجاعی فرموده‌اند که سالک باید تصمیم بگیرد خود را از حسد در مراتب مختلف پاک کند و برای تطهیر خود از این رذیله صعب‌العلاج همت بلند داشته باشد. ترک حسد و دیگر رذائل روحی مانند تکبر، عجب، غضب، تهمت و سوءظن به آسانی و سریع حاصل نمی‌شود، زیرا این رذائل ریشه در منیت انسان دارند و انسان سال‌ها با آن‌ها انس گرفته است.

برای کنار گذاشتن این رذائل، مجاهدت طولانی، استقامت و مقاومت لازم است. با تلاش و مجاهدت، انسان به نورانیت باطنی و آرامش توحیدی دست می‌یابد که مسیر حرکت او به سوی خدا را بسیار هموار می‌کند. همان‌گونه که بزرگان فرموده‌اند، خودسازی ابتدا دشوار است، اما پس از مدتی، مسیر حرکت انسان به سمت خدا، مانند سرازیری هموار و آسان می‌شود، زیرا نورانیت درونی و برکات الهی نمایان می‌گردد.

یکی از پرسش‌هایی که همواره در مباحث اخلاقی مطرح می‌شود این است که: «تفاوت میان خطور گناه و نیت گناه چیست؟»به طور مثال فرق میان «خطور حسد» و «نیت حسد» چیست؟

بزرگان اخلاق تصریح کرده‌اند که خطور، در حقیقت یک وسوسه‌ی شیطانی یا نفسانی است که حالتی گذرا دارد. یعنی امری است که تنها در ذهن انسان پدیدار می‌شود و فرد می‌تواند به آن توجه کند یا از آن روی‌گردان شود. بنابراین خطور، حضوری لحظه‌ای در جان انسان دارد که یا مورد اعتنا قرار می‌گیرد یا به سادگی کنار گذاشته می‌شود. برای مثال: وقتی کسی در جمعی برای نماز برخیزد، ممکن است در دلش خطور کند که «اکنون جای ریا است». این خطور تنها یک وسوسه‌ی گذراست؛ او می‌تواند به آن توجه نکند و عمل خود را خالصانه برای خدا به‌جا آورد.

اما «نیت» وضعیتی استقرار یافته در وجود انسان است که عمل او را جهت می‌دهد. نیت در واقع انگیزه‌ای است که انسان را به سمت انجام عمل سوق می‌دهد. برای مثال: اگر کسی نماز بخواند «به نیت اینکه مردم او را بستایند»، این نیت ریایی است. ولی اگر همان عمل با نیت «قرب الهی» صورت گیرد، نیتی الهی است. بنابراین تفاوت روشن شد: خطور، حالت گذراست، اما نیت، انگیزه‌ای پایدار و جهت‌دهنده‌ی عمل است.

حال، اگر خطوری بد به ذهن آید و انسان به آن بی‌اعتنا باشد، هیچ گناهی بر او مترتب نمی‌شود؛ زیرا این تنها یک وسوسه است. اما اگر به آن توجه کند و آن را بپذیرد، آن خطور می‌تواند به نیت بدل شود. در این حالت است که زمینه‌ی گناه یا رذیله‌ی اخلاقی شکل می‌گیرد. مثلاً اگر خطور حسد به ذهن آمد که «خدایا نعمت را از برادرم سلب کن» و انسان آن را رد کرد، این تنها خطور است. اما اگر آن را به نیت خویش تبدیل کرد و به طور مداوم در دل چنین آرزویی داشت، این همان حسد است که از رذائل نفسانی به شمار می‌آید.

مسئله‌ی مهم دیگری که در اینجا مطرح می‌شود، پرسش از «راه نفی خطورات نفسانی» است. بزرگان اخلاق این نفی خطورات را از ارکان سلوک الی الله دانسته‌اند. اما این راه ساده‌ای نیست و مراحلی دارد که باید به تدریج طی شود. نخست باید دانست که خطورات منفی ریشه در سرچشمه‌ی وجودی انسان دارد. هنگامی که روح انسان آلوده به رذائل است، خطورات منفی همچون امواج پیاپی بر ذهن و جان او وارد می‌شوند. همان‌گونه که اگر چشمه‌ای گل‌آلود باشد، جویبارهای آن نیز آلوده خواهد بود. پس تا سرچشمه‌ی جان پاک نشود، خطورات نیز زدوده نمی‌شوند.

برای مثال: کسی که گرفتار حرص و دنیاطلبی است، خطورات مربوط به حرص و طمع فراوان بر او هجوم می‌آورد. یا کسی که شیفته‌ی شهرت و ستایش دیگران است، بیشتر با خطورات ریا و خودنمایی مواجه می‌شود. این نشانه‌ها بیانگر آن است که سرچشمه‌ی روح او نیازمند تطهیر است.

مضرات و آثار رذیلۀ حسد در متون دینی و اخلاقی

هر رذیلۀ اخلاقی در باطن انسان معدن فساد و منشأ تباهی است تا زمانی که انسان برای رفع این رذائل نفسانی برنامه‌ریزی نکند، به نتیجه مطلوب نیز نخواهد رسید.

در مکتب تربیتی اولیای الهی، ترک گناه از بزرگ‌ترین واجبات دانسته شده است. آنان در سیر تربیت شاگردان خویش، اگر مشاهده می‌کردند که فردی در گرداب گناه دست و پا می‌زند، هرگز تربیت او را به عهده نمی‌گرفتند. زیرا تربیت ولیّ خدا در مرحلۀ گناه نیست، بلکه در مرحلۀ سیر و سلوک الی‌الله و معرفت آغاز می‌شود و این سیر نیز تنها پس از ترک گناه امکان‌پذیر است. بنابراین، انسان می‌تواند با مطالعۀ کتب اخلاقی و به کارگیری روش‌هایی که بزرگان دین فرموده‌اند، به‌تدریج ترک گناه را در زندگی خود تثبیت نماید.

اکنون به تبیین برخی از مضرات حسد بر اساس آیات و روایات می‌پردازیم:

۱. ایجاد مشغولیت و اضطراب درونی

نخستین اثر منفی حسد آن است که انسان را دچار دل‌مشغولی شدید می‌کند. فرد حسود دائماً در کشاکش «چرا دیگری دارد و من ندارم» گرفتار است. او مدام در اندیشۀ این است که چرا مؤمنی فلان نعمت مادی را دارد و چرا خود او از آن محروم است. در نتیجه، لحظه‌ای آرامش در وجود او باقی نمی‌ماند.

امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «الحسود مغموم»؛ یعنی انسان حسود همواره در اندوه و غم به سر می‌برد. روشن است که آغاز مسیر تزکیه، نیازمند آرامش درونی است، چرا که انسان تنها در حالت آرامش می‌تواند قواعد تربیتی را در وجود خود پیاده کند، نقایص خود را شناسایی کند و برای رفع آن‌ها راه‌حل بجوید. اما هنگامی که مشغولیت‌های ناشی از حسد بر وجود او غلبه می‌کند، ارادۀ انسان که حرف نخست را در سیر الی‌الله می‌زند از مسیر صحیح منحرف می‌شود. فرد حسود ارادۀ خود را صرف آن می‌کند که نعمتی از دیگری سلب شود یا در اندوه حسرت‌های خویش گرفتار است. در نتیجه، مسیر اراده از جهت الهی منحرف و راه رشد مسدود می‌شود.

خدای متعال در سورۀ مائده، آیه ۱۰۵ می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لَا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، مراقب نفس خود باشید. کسی که گمراه شود به شما زیانی نمی‌رساند، به شرط آنکه شما هدایت یافته باشید. معنای «علیکم أنفسکم» آن است که انسان باید به خود بپردازد، نقایص درونی خویش را بیابد و برای تطهیر آن‌ها اقدام کند. اما حسد مانع این «پرداختن به خویشتن» می‌شود و اراده را از مسیر الهی منحرف می‌سازد.

۲. نارضایتی از فعل الهی

دومین ضرر حسد، عدم رضایت از فعل خداوند متعال است. در حدیث قدسی آمده است: «إِنَّ اَلْحَاسِدَ سَاخِطٌ لِنِعْمِی صادّ لقسمی الذی قسمت بین عبادی»؛ یعنی حسود نسبت به نعمتی که من میان بندگانم تقسیم کرده‌ام ناخشنود است.(اصول کافی، ج ٢، ص ٣٠٧)

انسان حسود در حقیقت با این پرسش درگیر است که «چرا خدا به دیگری داده و به من نداده». این پرسش در باطن به معنای نارضایتی از تقسیم الهی و اعتراض به فعل خداوند است. چنین حالتی به‌منزلۀ جلوگیری و معارضه با حکمت الهی است. به همین جهت، امام صادق(ع) در اصول کافی می‌فرمایند: «أصول الکفر ثلاثه…» و یکی از آن سه ریشه را حسد معرفی می‌کنند. در حقیقت، حسد نوعی معارضه با خداست و از مصادیق کفر به شمار می‌رود. داستان قابیل و هابیل نمونۀ آشکار این حقیقت است که چگونه حسد قابیل نسبت به هابیل، او را به قتل برادر کشاند.

۳. زمینه‌ساز گناهان بزرگ

از دیگر آثار حسد آن است که انسان را به ارتکاب گناهان بزرگ سوق می‌دهد. امام صادق(ع) در روایتی اشاره می‌کنند که حسد می‌تواند به قتل مؤمن منجر شود. فرد حسود برای فروکش کردن بغض و کینه‌های باطنی خود، ممکن است به ضرب و جرح، تهمت، یا حتی قتل دست بزند. در تاریخ و در زندگی روزمره نیز آثار این رذیله مشهود است؛ حسد بسیاری از خانواده‌ها را از هم پاشیده، به تهمت‌های ناروای بزرگ انجامیده و منشأ گناهان عظیم شده است. از این رو بزرگان اخلاق هشدار داده‌اند که نباید هیچ رذیلۀ اخلاقی، به‌ویژه حسد، کوچک شمرده شود.

۴. سلب لذت و شیرینی زندگی دنیوی

ضرر دیگر حسد، مربوط به زندگی دنیوی است. حسد مانع می‌شود که انسان از نعمت‌های مادی و امکاناتی که در اختیار دارد بهره ببرد. ممکن است فرد دارای ثروت فراوان، خانۀ زیبا و امکانات فراوان باشد، اما به سبب حسادت نسبت به دیگران، زندگی خود و خانواده‌اش را تلخ می‌کند.

امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «ثَلاثٌ لا یَهنَأُ لِصاحِبِهِنَّ عَیشٌ: الحِقدُ، و الحَسَدُ، و سُوءُ الخُلقِ»؛ سه صفت وجود دارد که زندگی را بر انسان ناگوار می‌سازد: کینه، حسد و بدخلقی.(غرر الحکم : ۴۶۶۳.)

همچنین پیامبر اکرم(ص) فرموده‌اند: «أَقَلُّ اَلنَّاسِ لَذَّةً اَلْحَسُودُ»؛ کمترین لذت را در میان مردم حسود می‌برد.

روشن است که برای بهره‌گیری از نعمت‌های زندگی و ایجاد آرامش در خانواده، انسان باید آرامش درونی داشته باشد و حسد این آرامش را از او می‌گیرد.

۵. نابودی دین و حسنات

ضرر مهم دیگر حسد، مربوط به دین و آخرت انسان است. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «آفَةُ الدِّینِ: الحَسدُ و العُجْبُ و الفَخْرُ»؛ آفت دین، حسد، عجب و فخر است. رسول خدا(ص) نیز فرمودند: «اَلْحَسَدُ یَأْکُلُ اَلْحَسَنَاتِ کَمَا تَأْکُلُ اَلنَّارُ اَلْحَطَبَ»؛ حسد حسنات انسان را می‌سوزاند، همان‌گونه که آتش هیزم را نابود می‌کند. این روایت نشان می‌دهد که نفوذ حسد در دین و اعمال نیک انسان، به‌سان نفوذ آتش در هیزم است؛ به‌سرعت اعمال نیک را از میان می‌برد و انسان را از ثمرات عبادات محروم می‌سازد.

نتیجۀ نهایی و هشدار اخلاقی

با توجه به آنچه گذشت، روشن می‌شود که آغاز سلوک الی‌الله نه با ذکرهای خاص و دستورالعمل‌های سنگین، بلکه با ترک گناه و رفع رذائل نفسانی، به‌ویژه حسد، ممکن است. این یک حقیقت تکوینی است و راه میان‌بری در آن وجود ندارد. اگر انسان برای رفع این رذائل برنامه‌ریزی نکند، نه‌تنها در مسیر سلوک موفق نمی‌شود، بلکه در معرض خطرات بزرگ شیطان قرار می‌گیرد.

نمونۀ بارز این حقیقت، داستان «برصیصای عابد» است که در منابع روایی نقل شده است. او فردی مستجاب‌الدعوه بود، اما به سبب غفلتی کوچک و پیروی از وسوسۀ شیطان، به گناه آلوده شد، سپس برای پوشاندن آن گناه، مرتکب قتل گردید و در نهایت با وسوسۀ شیطان به کفر کشیده شد.

مفاسد و آثار رذیله حسد بر اساس روایات و بیانات امام

امام در ابتدا میفرماید: ایمان نوری الهی است که قلب مؤمن را برای تجلی اسماء و فیوضات حق تعالی آماده می‌سازد و قلب او را وسیع‌تر از همه موجودات می‌گرداند. اما صفت رذیله حسد این نور را خاموش کرده، قلب را تنگ و تاریک می‌کند و همچون آتشی که هیزم را می‌سوزاند، ایمان را نابود می‌سازد.

به تعبیر امام، حسد به‌طور مستقیم با ایمان در ستیز است. انسانی که در پی قرب الهی است و می‌خواهد در ماه‌های پرفضیلت، مانند ماه رمضان، از تجلیات الهی بهره‌مند شود، به دلیل وجود حسادت در قلبش، زمینه پذیرش فیوضات الهی را نمی‌یابد. حسد قلب را می‌میراند، همان‌گونه که آتش با سرعت هیزم را می‌سوزاند. بدین ترتیب، رابطه قلبی میان بنده و ایمان از هم می‌گسلد و به تدریج ایمان از وجود انسان رخت برمی‌بندد.

سپس امام می‌فرمایند: تمام اوصاف معنوی و صوری مؤمن با آثاری که از حسد در ظاهر و باطن پدید می‌آید، منافات دارد!

مؤمن خوشبین به خدای تعالی است و به تقسیمات او میان بندگان راضی است؛ اما حسود بر خدا غضبناک است و از تقدیرات او روی‌گردان. چنان‌که در حدیث شریف آمده است، حسود در واقع از قسمت‌های الهی ناراضی است و آنچه را خداوند در میان بندگانش توزیع کرده، نمی‌پذیرد.

مؤمن خیرخواه مؤمنان است و بدی آنان را نمی‌خواهد، ولی حسود بر خلاف این عمل می‌کند. حسود می‌خواهد دیگران ذلیل شوند و نعمت از ایشان گرفته شود، حتی اگر به قیمت نابودی نعمت باشد. مؤمن دل از دنیا بریده و به آن تعلقی ندارد، اما حسود به دلیل شدت حب دنیا گرفتار این رذیله می‌شود. مؤمن خوف و حزنش تنها به مبدأ تعالی و بازگشت به سوی اوست، ولی حسود خوف و حزنش در اطراف محبوب خیالی‌اش می‌چرخد؛ دائماً غصه می‌خورد که چرا دیگری دارد و او ندارد.

مؤمن گشاده‌رو و خوش‌چهره است، اما حسود چهره‌ای عبوس و درهم دارد. مؤمن متواضع است، ولی حسود غالباً دچار تکبّر می‌شود؛ زیرا حسد ریشه‌ای برای تکبّر نسبت به محسود ایجاد می‌کند و برخوردهای او متکبرانه می‌شود. پس حسد آفت ایمان است و آن را می‌خورد همان‌گونه که آتش هیزم را می‌سوزاند. زشتی این رذیله تا آنجاست که سرمایه نجات آخرت و حیات قلب یعنی ایمان را از انسان می‌گیرد و او را مفلس و بیچاره می‌سازد.

از مفاسد دیگر حسد، غضب بر خالق و ولی نعمت و اعراض از تقدیرات اوست. در اثر حجاب‌های ظلمانی عالم طبیعت و مشغولیت‌های آن، مدارک انسان محجوب می‌شود و چشم و گوش او کور و کر می‌گردد؛ به‌گونه‌ای که حتی متوجه نمی‌شود در حال غضب بر مالک‌الملک است. چنین انسانی به حقیقت کور و کر است.

انسانی که باطنش بیدار است، این غضب و اعراض را درک می‌کند؛ اما انسان گرفتار رذائل و علائق، کور و کر حقیقی است و نمی‌فهمد که حسد چه بلایی در دنیا و آخرت بر او می‌آورد.

مفسده دیگر حسد فشار قبر و ظلمت آن است. زیرا صورت قبری و برزخی اخلاق فاسده، همان فشار و ظلمت قبر است. تنگی و فراخی قبر تابع شرح صدر یا فقدان آن است. هرچه انسان در دنیا قلبی آرام و وسیع و نورانی داشته باشد، قبر او نیز وسیع خواهد بود. برعکس، هرچه قلب گرفتار رذائل، به‌ویژه حسد، باشد و تنگی و گرفتگی در آن پدید آید، قبر نیز تنگ و تاریک خواهد شد. پس گرفتگی و کدورتی که حسد در قلب ایجاد می‌کند، یکی از شدیدترین عوامل فشار و ظلمت قبر و برزخ است.

بنابراین، صاحب این صفت خبیث هم در دنیا معذّب و مبتلاست، هم در قبر گرفتار فشار و ظلمت می‌شود و هم در آخرت دچار شقاوت و بیچارگی خواهد بود. و اینها همه در صورتی است که حسد منشأ رذائل دیگر نگردد؛ در حالی‌که غالباً حسد ریشه رذائل دیگری همچون تکبر، غیبت، نمّامی، فحش و ایذای دیگران می‌شود. هر یک از این رذائل نیز از مهلکات بزرگ‌اند.

پس بر اساس فرمایش امام، حسد به‌تنهایی برای نابودی دنیا، برزخ و آخرت انسان کافی است. اگر به رذائل دیگر نیز بینجامد، خطر آن دوچندان خواهد شد. این مفاسد که امام با استفاده از روایات بیان فرموده‌اند، نشان می‌دهد که انسان باید برای تزکیه نفس و تطهیر قلب از رذیله حسد برنامه‌ای جدی داشته باشد. امام هشدار می‌دهند که تنگی و کدورتی که حسد در قلب ایجاد می‌کند، در کمتر رذیله‌ای یافت می‌شود.

ریشه‌یابی رذائل اخلاقی؛ مسیر دشوار اما ممکن

اگر کسی بخواهد با یک رذیله اخلاقی مبارزه کند و آن را از وجود خود ریشه‌کن سازد، لازم است بیشترین تلاش را صرف شناسایی و از میان بردن «ریشه» آن رذیله کند. در بیان بزرگان، وقتی از موجبات یک رذیله سخن می‌گویند، منظور همان ریشه‌های آن است؛ مثلاً می‌پرسند: ریشه حسد چیست؟ ریشه ریا چیست؟ در مباحث عقلی و منطقی نیز همین موضوع تحت عنوان «علت» بیان می‌شود. بنابراین، باید دانست که تا وقتی علت و ریشه یک رذیله در وجود انسان باقی است، خود آن رذیله نیز وجود خواهد داشت. تا زمانی که درخت حسد در جان انسان ریشه دارد، رهایی از آن ممکن نخواهد بود.

در همین جا می‌توان به پرسشی مهم پاسخ داد: چرا «خودسازی» زمان‌بر است؟ پاسخ این است که ما در طول زندگی، به سبب ضعف در تربیت صحیح، معاشرت‌های نامناسب و محیط‌های تربیتی نادرست، با بسیاری از رذائل انس گرفته‌ایم. این انس، به مرور زمان به صورت عادت درآمده و همچون درختانی تنومند با ریشه‌های عمیق در جان ما نفوذ کرده است. از همین رو، جدا کردن این عادات و رذائل بسیار دشوار و نیازمند مجاهدتی طولانی است.

یکی از اولیای الهی در پاسخ به پرسشی درباره «حسد» چنین فرمودند: «رذیله حسد را باید همواره مورد مبارزه قرار داد تا به تدریج ریشه آن در وجود انسان از بین برود.» سپس مثالی ذکر کردند: یکی از بزرگان، پس از پانزده سال مجاهده با نفس، سرانجام از رذیله حسد رهایی یافت. او در همان لحظه از شدت خوشحالی سجده شکر به جا آورد. شاگردان علت شادی او را پرسیدند و وی پاسخ داد: «بعد از پانزده سال تلاش، رذیله حسد از وجودم رخت بربست.» این نمونه نشان می‌دهد که مبارزه با رذائل، به‌ویژه «حسد»، نیازمند صبر، مقاومت و استقامت طولانی است. نباید چنین پنداشت که با آغاز یک مجاهده اخلاقی، ظرف مدت کوتاهی مانند چند روز یا چند هفته به نتیجه خواهیم رسید.

با این مقدمه، به سراغ بیان ریشه‌های «حسد» در کتاب نورانی «معراج السعادة» می‌رویم.

ریشه‌های حسد از منظر مرحوم نراقی

1. خباثت نفس و بخل ذاتی نسبت به بندگان خدا

این حالت به معنای «خبث باطن» است؛ یعنی فرد بدون هیچ دلیل خاصی، از زوال نعمت دیگران لذت می‌برد. او از گرفتاری مؤمنان به بلا شادمان می‌شود و از رسیدن آنان به آسایش و وسعت معیشت، غمگین و ناراحت می‌گردد؛ حتی اگر هیچ ضرری متوجه او نباشد. چنین فردی گاه بدون هیچ سابقه دشمنی یا حتی آشنایی با شخص مقابل، از مصائب او خوشحال می‌شود و چه بسا بی‌اختیار به خنده می‌افتد. درمان این نوع حسد بسیار دشوار است، زیرا ریشه آن در ذات و طبع ناپاک انسان نهفته است.

2. کینه و دشمنی

این عامل از بزرگ‌ترین اسباب حسد است. هر کس دشمنی در دل داشته باشد، خواهان گرفتاری و مصیبت برای دشمن خویش می‌شود. حتی ممکن است گرفتار شدن او به بلا را نتیجه نفرین خود بداند و از این طریق برای نفس خویش مقامی نزد خدا توهم کند. در روایات، «کینه» به عنوان مرضی مسری معرفی شده است که وجود انسان را درگیر می‌کند و درمان آن زمان‌بر است.

3. حب شهرت و آوازه

کسی که شیفته شهرت است، نمی‌تواند تحمل کند که دیگری نیز در همان زمینه‌ای که او می‌خواهد ممتاز باشد، معروف گردد. چنین فردی اگر بشنود شخصی در نقطه‌ای دور در علم، شجاعت، هنر یا عبادت شهرت یافته، حسد می‌ورزد؛ حتی اگر هرگز او را ندیده باشد. این ریشه همان «حب جاه» و علاقه به برتری‌جویی است.

4. ترس از بازماندن از مقصود

این مورد بیشتر میان دو رقیب رخ می‌دهد؛ مانند دو نفری که هر دو خواهان مقام یا منصبی واحد باشند. هر کدام برای رسیدن به مطلوب خویش، زوال نعمت دیگری را می‌طلبد تا خود به آن مقام دست یابد. این ریشه منشأ بسیاری از نزاع‌ها، تهمت‌ها و درگیری‌های اجتماعی است.

5. تعزز (سنگین آمدن برتری دیگران بر خود)

گاه فرد نمی‌تواند بپذیرد که یکی از هم‌ردیفان یا حتی کسی که او را پست‌تر از خود می‌پندارد، به مقامی بالاتر دست یابد. از این رو، برای جلوگیری از برتری او، زوال نعمتش را آرزو می‌کند.

6. تکبر

انسان متکبر می‌خواهد دیگران همواره مطیع او باشند. هنگامی که کسی به نعمتی دست یابد که احتمال دهد موجب برابری یا برتری او خواهد شد، فرد متکبر حسد می‌ورزد تا آن نعمت از میان برود و برتری‌اش محفوظ بماند.

7. تعجب و استبعاد

این حالت زمانی است که فرد، دیگری را شایسته نعمتی نمی‌بیند و با تعجب و استبعاد به آن می‌نگرد. مثلاً می‌گوید: «فلانی که تا دیروز چنین و چنان بود، چگونه امروز به این نعمت دست یافته است؟» همین تعجب، زمینه حسد و آرزوی زوال نعمت را فراهم می‌آورد.

مرحوم نراقی در پایان می‌افزاید: گاه حسد آن‌چنان شدت می‌گیرد که شخص آرزو دارد هر نعمتی که نزد دیگران است، به او برسد و از دیگران سلب گردد. این حالت چیزی جز «جهل» و «حماقت» نیست!

رذیله‌ی حسد همانند بسیاری از صفات ناپسند اخلاقی، دارای ریشه‌هایی درونی است. تا زمانی که انسان به این ریشه‌ها توجه نکند و برای درمان آن‌ها اقدام ننماید، نمی‌تواند حسد را از وجود خود تطهیر کند. بنابراین، کسی که در پی زدودن حسد است، باید صادقانه به درون خود رجوع کرده و علت اصلی حسادت خویش را بیابد. پرسش بنیادین در این مسیر چنین است: «چرا من به برادرم، همسایه‌ام یا خواهرم حسد ورزیده‌ام؟» تنها با یافتن صادقانه‌ی پاسخ این پرسش می‌توان ریشه‌ی حسد را شناخت. اگر فرد صرفاً بخواهد به ظاهر این صفت بپردازد و به ریشه‌های آن بی‌توجه باشد، هرگز به نتیجه نخواهد رسید؛ ممکن است مدتی اثری از حسد دیده نشود، اما در شرایط حساس و بزنگاه‌های زندگی، این رذیله همانند هیولایی سر برآورده و وجود انسان را دربرمی‌گیرد و آثار مخرب آن دوباره ظاهر می‌شود.

در برابر رذیله‌ی حسد، صفتی نیکو به نام «غبطه» مطرح می‌شود. معنای غبطه این است که انسان آرزو کند نعمتی که به دیگری عطا شده است، از او سلب نشود بلکه در صورت مصلحت، همان نعمت به او نیز عنایت گردد. برای نمونه، اگر کسی خانه‌ای به دست آورد، مؤمن به او تبریک می‌گوید و در دل چنین نجوا می‌کند: «خدایا! اگر صلاح می‌دانی، خانه‌ای مشابه را به من نیز عطا فرما، اما از او دریغ مدار». مؤمنی که مسیر سلوک را پیموده است، از بند حسد رها می‌شود و خیرخواه دیگران خواهد بود؛ او نه تنها زوال نعمت دیگران را نمی‌خواهد، بلکه حتی برای افزونی نعمت‌های آنان دعا می‌کند و همزمان طلب می‌کند که در صورت مصلحت، بهره‌ای نیز نصیب او گردد.

یکی از نخستین راهکارها برای مبارزه با حسد، توجه به مضرات آن است. در کتب اخلاقی همچون «معراج‌السعاده»، «جامع‌السعادات»، «حجة‌البیضاء» و «چهل حدیث» امام خمینی (ره)، بارها به این موضوع اشاره شده است که انسان باید در مضرات حسد و سایر رذائل بیندیشد و آن‌ها را به یاد داشته باشد. در مباحث اخلاقی، این کار به «مراقبه‌ی علمی» تعبیر می‌شود. به این معنا که فرد باید مضرات حسد را فهرست کند، آن‌ها را مرتباً مرور نماید و در ذهن خود حک کند تا هرگاه نام حسد به میان آمد، همان مضرات به یادش بیاید. این توجه مداوم سبب می‌شود که هنگام مواجهه با موقعیت‌های واقعی، خداوند متعال همان مطالب را در ذهن انسان حاضر کرده و او را از افتادن در ورطه‌ی حسد بازدارد. بسیاری از ما تجربه کرده‌ایم که قصد گفتن سخنی را داشته‌ایم، اما ناگهان به ذهنمان خطور کرده که آن سخن غیبت است و از آن صرف‌نظر کرده‌ایم. این همان یادآوری الهی پس از مراقبه‌ی علمی است. بنابراین، مطالعه‌ی دقیق رذائل و مرور مداوم مضرات آن‌ها، انسان را در مسیر مراقبه، مشارطه و محاسبه یاری می‌کند و زمینه‌ی دوری از رذائل را فراهم می‌سازد.

راهکار دوم، توجه به اسماء و صفات الهی است. انسان باید درک کند که خداوند «علیم» و «حکیم» است. «حکیم» بودن خدا به این معناست که افعال او بر اساس مصلحت و هدف است و «علیم» بودن او نشان می‌دهد که بر همه چیز آگاه است و از روی جهل عمل نمی‌کند. همان‌گونه که ما سخن یک عالم حکیم را بی‌چون‌وچرا می‌پذیریم، باید باور داشته باشیم که خداوند نیز در عطای نعمت‌ها بر اساس مصالح واقعی عمل می‌کند. بدین‌سان، اگر نعمتی به دیگری داده و به ما نداده است، به دلیل حکمت و علم الهی است. چه‌بسا فقر برای فردی مصلحت باشد، زیرا او را در مسیر بندگی نگه می‌دارد، و ثروت برای دیگری، زیرا با آن تربیت می‌شود. در مقابل، ممکن است اگر همان ثروت به شخص فقیر داده شود، از دین خارج گردد. نمونه‌های تاریخی و روایی بسیاری در این‌باره وجود دارد، همچون فردی که پس از توسل به حضرت ولی‌عصر (عج) ثروتمند شد، اما همین ثروت سبب دوری او از نماز و عبادت گردید و در نهایت به گناه کشیده شد.

اسلام هرگز فقر را ترویج نمی‌کند، بلکه استفاده‌ی صحیح از دنیا را در مسیر آخرت توصیه می‌کند. آنچه نکوهش شده، دلبستگی شدید به مال و ثروت، اسراف، تبذیر و زندگی اشرافی است. در حقیقت، اسلام انسان را به بهره‌گیری از نعمت‌ها، بدون وابستگی و افراط، دعوت می‌کند.

راهکار سوم، دقت در نعمت‌های شخصی است. هر انسان اگر به زندگی خود بنگرد، درمی‌یابد که نعمت‌هایی دارد که دیگری ندارد. همان‌گونه که فرد محسود نعمتی دارد که در اختیار ما نیست، ما نیز بهره‌هایی داریم که او از آن محروم است. این امر بار دیگر نشان می‌دهد که توزیع نعمت‌ها بر اساس مصالح الهی صورت گرفته است.

راهکار چهارم، توجه به رحمت الهی است. خداوند نسبت به مؤمنان رحیم و مهربان است و هیچ‌گاه از روی بخل یا کمبود نعمت را از کسی دریغ نمی‌دارد. اگر نعمتی به فردی داده نشود، به سبب آن است که داشتن آن ممکن است به زیان او تمام شود و او را از مسیر بندگی دور سازد. بدین‌سان، نعمت‌ها بر اساس ظرفیت‌ها و مصلحت‌ها تقسیم می‌شود و هر چیزی در جایگاه حقیقی خود قرار دارد.

راهکار مرحوم نراقی برای مبارزه با حسد

مرحوم نراقی در کتاب معراج‌السعاده پس از بیان مباحث نظری، راهکار عملی را چنین بیان می‌کند: «انسان باید مراقب باشد و خود را بر خلاف مقتضای حسد وادارد.» به عبارت دیگر، هرجا حسد فرمانی صادر می‌کند، باید برخلاف آن رفتار شود. اگر حسد می‌گوید با فرد مورد نظر متکبّرانه رفتار کن، باید در برابر او متواضع بود؛ اگر به غیبت و بدگویی فرمان می‌دهد، باید زبان را به مدح و ثنای او گشود؛ اگر انسان را به عبوس بودن و ترش‌رویی وامی‌دارد، باید با خوش‌رویی و سخن نیکو با او برخورد کرد؛ و اگر مانع احسان و انفاق به او می‌شود، باید در همان نقطه، دست به بخشش و کمک گشود. استمرار در این رفتارها، اگرچه در ابتدا دشوار است و با تکلّف همراه خواهد بود، اما به تدریج ملکه‌ای پایدار می‌شود و ریشه حسد را از وجود انسان برمی‌کند. افزون بر این، چنین رفتاری موجب می‌شود دل طرف مقابل نیز صاف شود، محبت او جلب گردد و در نهایت کینه و حسد به دوستی و صفا تبدیل شود.

راهکار مرحوم امام(ره) برای مبارزه با حسد

امام خمینی «رحمه‌الله‌علیه» نیز در کتاب چهل حدیث در ذیل حدیث پنجم، پس از بیان علاج علمی حسد، به درمان عملی آن می‌پردازد. ایشان می‌فرمایند: «انسان باید با تکلّف اظهار محبت کند و آثار محبت را نسبت به محسود بروز دهد. اگرچه در آغاز این محبت حقیقی نیست، اما چون هدف اصلاح نفس است، به تدریج واقعی و حقیقی می‌شود.» ایشان اضافه می‌کنند: اگر کسی به بهانه اینکه در باطن همچنان دچار حسد است از این کار سرباز زند و آن را نفاق بداند، باید توجه داشته باشد که چون نیت او درمان و اصلاح است، این عمل نفاق محسوب نمی‌شود. برعکس، همین رفتار موجب می‌شود که کم‌کم باطن او نیز پاک گردد و محبت واقعی جایگزین حسد شود.

از مجموع این مباحث روشن می‌شود که علاج حسد، همان جهاد با نفس است؛ بدین معنا که باید در برابر هر فرمان نفس که ناشی از حسد است ایستاد و خلاف آن عمل کرد. این راه، هرچند در آغاز دشوار و طاقت‌فرساست، اما با مداومت و مراقبت، نفس تربیت می‌شود و رذیله حسد ریشه‌کن خواهد شد. اصل اساسی تربیت نفس همان «ریاضت شرعی» است؛ یعنی مخالفت مستمر با خواسته‌های نفسانی. بزرگان اخلاق همچون امام خمینی و مرحوم نراقی نیز بر همین نکته تأکید داشته‌اند و راهکارهای عملی آنان چیزی جز تمرین همین ریاضت شرعی نیست. نتیجه چنین سیر و مجاهدتی، خاموشی کامل آتش حسد و خروج آن از باطن انسان است.

منبع: کتاب سلوک آسمانی/ رضا مهدوی

کد خبر 2108150

    خرید ارزان بلیط هواپیما از 900 ایرلاین رزرو ارزان 1.5 میلیون هتل در سراسر دنیا خرید آنلاین بلیط قطار با بهترین قیمت انواع تورهای مسافرتی، برای هر نوع سلیقه اخذ ویزای آنلاین 50 کشور در کوتاه‌ترین زمان صدور فوری انواع بیمه مسافرتی داخلی و خارجی
  • حسد؛ این بلای خانمان‌سوز را چگونه شکست دهیم؟

  • نظر رهبر انقلاب درباره نماز جماعت و تغییر نیت به نماز مستحبی

  • فضیلت زیاد خواندن این سوره در شب جمعه

  • آیا اموات شبهای جمعه به خانه خود باز می گردند؟

  • امر به معروف؛ هنری برای همگرایی، نه ایجاد دو قطبی