سازمان پیمان امنیت جمعی و چالشهای پیش رو
به گزارش مشرق،کانال تلگرامی مطالعات راهبردی شرق مطلبی با عنوان سازمان پیمان امنیت جمعی و چالشهای پیش رو منتشر کرد:
به نظر میرسد که در حال حاضر در جهان هیچ روزی بدون گزارشی از اقدامهای نظامی سپری نمیشود. مثال اخیر آن بمباران ایران توسط آمریکا و اسرائیل (رژیم صهیونیستی) است که نشان داد هر کس قویتر باشد، حق با اوست…
حال سوال این است که کشورهای آسیای مرکزی چه اقدامهایی را میتوانند از اتحادیهها و اتحادهای قوی انتظار داشته باشند و چرا سازمان پیمان امنیت جمعی همچنان یکی از معدود اتحادیههایی است که میتوان به کمک آن امیدوار بود؟
ایگور شستاکوف، مدیر مرکز مطالعات راهبردی اوی اردو در خصوص روندهایی که پیرامون سازمان پیمان امنیت جمعی در حال وقوع است گفت: قرقیزستان امسال ریاست سازمان کشورهای ترکزبان را برعهده دارد. رهبر این سازمان، یعنی ترکیه، تلاشهایی را برای ترویج ایدۀ تشکیل نیروی نظامی مشترک انجام میدهد. در چنین شرایطی، سازمان پیمان امنیت جمعی باید چه واکنشی نشان دهد؟ کشورهای عضو سازمان پیمان امنیت جمعی ممکن است چه رفتاری داشته باشند؟
اگر بخواهیم دربارۀ نوعی بلوک نظامی ترکزبان صحبت کنیم، باید گفت آنکارا مدتهاست که در فضای رسانهای ایدۀ تشکیل ارتش توران را در منطقۀ ما تبلیغ میکند. سه سال پیش، در میزگردهای مرکز مطالعات «اوی اردو»، این طرح توسط کارشناسان نظامی و تحلیلگران سیاسی یک افسانه یا برنامهای فرضی قلمداد میشد. اما بهنظر من، با توجه به تحولات اخیر در سوریه که در آن ترکیه موضعی فعال در حمایت لجستیکی از تغییر حکومت بشار اسد اتخاذ کرده، این افسانۀ تورانی در حال گرفتن شکل واقعی است. در خط مقدم نیروهای مخالف دولت سوریه، چه در میان شبهنظامیان و چه در صفوف شورشیان، حضور اتباعی از تاجیکستان و ازبکستان گزارش شده بود، و همچنین برخی شهروندان قرقیزستان نیز در آن مناطق مشاهده شدهاند.
بر اساس ارزیابیهای مختلف، ممکن است تا ۲۰ هزار نفر از اهالی منطقۀ ما، اکنون در سوریه در حال جنگ باشند. البته این نیروهای نظامی، «توران» رسمی نیستند، بلکه جهادگرانی هستند که در پاکسازیهای قومی علیه اقلیتهای مذهبی همچون علویها و دروزیها نیز نقش داشتهاند. با این حال، ترکیه در هر صورت از این گروههای نیابتی حمایت میکند.
اگر سوریه را نوعی مدل تاکتیکی برای سرنگونی حکومتها و پیشبرد منافع ژئوپلیتیکی از طریق سناریوهای «بهار عربی» در نظر بگیریم، آنگاه این سناریو میتواند در هر نقطهای، از جمله آسیای مرکزی، نیز اجرا شود.
یک جنبۀ دیگر این است که هنگام کشته شدن مردم غیرنظامی از اقلیتهای علوی و دروزی توسط نیروهای حاکم جدید سوریه، نه تنها ترکیه، قطر و عربستان سعودی سکوت کردند، بلکه حتی مدعیان دفاع از دموکراسی در سطح جهانی، مانند اتحادیۀ اروپا نیز واکنشی نشان ندادند.
بنابراین، تحولات سوریه نقش مهمی برای منطقۀ ما دارد. من حتی در سال ۲۰۱۵ میزگردی با عنوان «سوریه، جنگ ماست» برگزار کردم، چرا که در آن زمان جذب فعال شهروندان آسیای مرکزی به اردوگاههای داعش در سوریه در جریان بود. اما سؤال اینجاست: مسیر اصلی انتقال نهتنها شبهنظامیان، بلکه زنان و کودکان از منطقۀ ما از طریق کدام کشور انجام میشد؟ باز هم پاسخ، ترکیه است…
اما در خصوص موضوع ایجاد بلوک نظامی تحت پرچم سازمان کشورهای ترک باید بگویم، این ساختار فعلاً بر اصول دکترین سیاست خارجی اردوغان و چیزی که «دیپلماسی پهپادی» خوانده میشود بنا شده است. این دیپلماسی بر صادرات پهپادهای ترکیه و سایر تسلیحات تمرکز دارد. اما ترکیه عضو ناتو است و کاملاً موافقم که ترکیب اهداف ژئوپلیتیکی ناتو با سازمان پیمان امنیت جمعی بسیار دشوار است. البته اردوغان علاقه دارد خود را سیاستمداری مستقل از غرب معرفی کند، اما ترکیه همچنان قطعات لازم برای هواپیماهای نظامی ناتو، مثل جنگندههای F16 را تولید میکند. همانطور که میدانید این هواپیماهای جنگی برای جنگ با روسیه (یکی از اعضای اصل سازمان پیمان امنیت جمعی)، به اوکراین فرستاده میشوند. این مسئله همچنان با ابهامهای زیادی همراه است، زیرا اختلافهای ساختاری و بنیادین میان طرفهای درگیر، مانع از دستیابی به راهحلهای هماهنگ و قابل اجرا میشود. نکتۀ اصلی روشن است. سازمان کشورهای ترک فعلاً بر پایۀ سیاست خارجی و دیدگاههای ایدئولوژیک ترکیه پیش میرود.
ایدئولوژی سازمان پیمان امنیت جمعی چه میتواند باشد؟ کشورهای عضو سازمان پیمان امنیت جمعی باید چه اقدامهایی در این زمینه انجام دهند؟
جنبههای اصلی ایدئولوژیک سازمان پیمان امنیت جمعی شامل مبارزه با تروریسم و افراطگرایی، مقابله با قاچاق مواد مخدر و دیگر تهدیدها و چالشها، و تأمین امنیت منطقهای است. اما آیا این موارد برای سازمانی که دستکم در چهار سال گذشته تحت فشار جنگهای اطلاعاتی قرار داشته است، کافی هستند؟
در دهۀ ۱۹۹۰، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) با اجرای برنامهای موسوم به «شراکت برای صلح»، در پی تغییر تصویر خود در میان کشورهای شوروی سابق برآمد؛ هدف این برنامه، ارائۀ چهرهای انسانیتر از ناتو به دشمنان سابق بود. بر همین اساس، این نهاد نهتنها با نظامیان و مقامهای دولتی کشورهای مستقل مشترکالمنافع همکاری کرد، بلکه زمینۀ تعامل گسترده با خبرنگاران را نیز فراهم ساخت و مراکز ارتباطاتی خود را در واشنگتن و بروکسل به روی آنان گشود. در پرتوی این تجربه، سازمان پیمان امنیت جمعی نیز میتواند و باید با اتخاذ راهبرد شفافیت، مأموریتها و اهداف خود را به زبان قابل فهم برای عموم مردم، رسانهها و کارشناسان بازتعریف کند.
چنین اقدامی میتواند نقش مهمی در افزایش اعتماد عمومی، ارتقاء مشروعیت نهادی و مقابله با فضای جنگ اطلاعاتی داشته باشد. شایان ذکر است که این سازمان در گذشته نیز اقدام به تشکیل انجمن مراکز تحلیلی کرده بود که نشاندهندۀ ظرفیت موجود برای تقویت بُعد شناختی و رسانهای آن است.
ما در ابتدای سال ۲۰۲۵ دربارۀ فعالتر شدن سازمان کشورهای ترک صحبت کردیم، اما به مسائل مربوط به مهاجرت کاری توجه نکردیم و همچنین دربارۀ این موضوع بحث نکردیم که این مسئلۀ حساس چگونه میتواند بر وضعیت امنیتی منطقه تأثیر بگذارد. بهنظر من، «عامل آسیای بیکار» نیز باید بهعنوان یک تهدید بالقوه برای امنیت کشورهای آسیای مرکزی در نظر گرفته شود. کشورهای عضو این بلوک نظامی باید چه اقدامهایی انجام دهند؟
فرآیندهای مرتبط با مهاجرت از کشورهای آسیای مرکزی بهدقت توسط گروههای رادیکال مختلف، از جمله داعش، القاعده و «اخوانالمسلمین» زیر نظر گرفته میشود. به همین دلیل، جای تعجب نیست که در حملۀ تروریستی به «کروکوس سیتی هال» در مسکو، افرادی از منطقۀ ما نقش داشتهاند.
حزب ممنوعۀ «حزب التحریر» نیز طی ۲۵ سال گذشته بهطور فعال با اقشار آسیبپذیر جامعه در منطقه کار کرده است. یکی از اهداف اصلی تمامی گروههای رادیکال، تکرار سناریوی «بهار عربی» در کشورهای آسیای مرکزی با هدف از میان بردن رژیمهای سکولار در منطقه است. جالب اینکه در زمان سرنگونی حکومت معمر قذافی در لیبی، مهاجرانی از آفریقا و خاورمیانه نیز در این روند نقش داشتند. نتیجه آن شد که دیگر کشوری به نام لیبی بهصورت منسجم وجود ندارد.
در حال حاضر، سازمان پیمان امنیت جمعی بهطور منظم عملیاتهایی برای مقابله با مهاجرت غیرقانونی انجام میدهد، اما این اقدامها کافی نیستند. گروههای رادیکال بهطور فعال روی جوانان در شبکههای اجتماعی کار میکنند. بنابراین، صرفاً ایجاد موانع در مسیر مهاجران غیرقانونی نمیتواند راهحل مؤثری برای این مشکل باشد.
مشکل دیگری نیز وجود دارد ، برخی کارشناسان روسی موضوع مهاجرت را سیاسی کردهاند و حتی پیشنهاد معرفی یک رژیم ویزا برای قرقیزستان در چارچوب اتحادیۀ اقتصادی اوراسیا را مطرح کردهاند. این رویکرد، ناخواسته آنها را در صف مخالفان همگرایی اوراسیایی قرار میدهد.
در این زمینه، میتوان تلاشهای سازمان پیمان امنیت جمعی و اتحادیۀ اقتصادی اوراسیا را با یکدیگر هماهنگ کرد و با منابع بالقوۀ نیروی کار در سطح مراکز ویژۀ آموزش پیشاز مهاجرت همکاری کرد. اما تناقض اینجاست که چنین مراکزی در منطقه با بودجۀ بریتانیا، آلمان و سوئیس تأسیس میشوند و کارشناسان غربی در آنها فعالیت میکنند، در حالی که بخش عمدهای از مهاجرت کاری از آسیای مرکزی به روسیه انجام میشود. این وضعیت شبیه آن است که روسیه نیروی کار برای ایالات متحده تربیت کند،چیزی که در نگاه اول عجیب به نظر میرسد، اما در واقع در سیستم فعلی کاملاً رایج است.
در نهایت باید تأکید کنم که سازمان پیمان امنیت جمعی در زمینۀ فعالیتهای ایدئولوژیک، تازه در مراحل ابتدایی تدوین نقشۀ راه قرار دارد. مبارزه برای تأثیرگذاری بر ذهنها و افکار عمومی، بههیچوجه سادهتر از مقابله با تروریسم نیست.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.