قفسه توری آبیها هر سال بی رحم تر/استقلال بد بدرقهترین تیم برای شماره یکها

فرقی نمیکند نامت پرویز برومند باشد یا سید حسین حسینی، وحید طالبلو باشی یا حتی مهدی رحمتی؛ در نهایت، در باشگاه استقلال رفتنت تلخ خواهد بود.
به گزارش مشرق، در باشگاه استقلال، یک پست همیشه قربانی شده؛ دروازهبانی.نه تقدیری، نه خداحافظی آبرومند، نه قدردانی درخور. انگار دروازه بانها در استقلال تاریخ مصرف دارند و وقتی تمام شد، به هر دلیلی، باید بروند… با دلخوری.
باشگاه استقلال دروازه بان ساز بوده، اما نه دروازه بان دار.همه رفتند، بی تقدیر، بی احترام و بعضا با بغض. در شرایطی که گلرهای بزرگ، در باشگاههای بزرگ، با مراسم بدرقه و تشکر جاودانه می شوند، استقلال انگار در شلوغی بحران ها، مهره های کلیدی اش را فراموش می کند.
این داستان فقط داستان دروازه بان ها نیست، تلنگری است برای همه هواداران، مدیران و مربیان.فردا شاید نوبت شماره یک بعدی باشد. آیا بحران دروازهبانی در استقلال، فقط تقصیر گلرهاست، یا زخم هایی است که باشگاه، هواداران و مدیران، هر بار تکرار کرده اند؟
نگاهی به دروازه بانهای استقلال در ۲۵ سال اخیر نشان میدهد تقریبا هیچ کدام از آنها با خداحافظی منطقی و محترمانه از جمع آبیها جدا نشدهاند. دلیل؟ ترکیبی از بیثباتی مدیریتی، تغییرات فنی مداوم، فشار سنگین سکوها، و نداشتن استراتژی بلندمدت برای حفظ مهرههای کلیدی؟
* پرویز برومند؛ گلر جنجالی دهه ۷۰
مشکل اصلی او را شاید بتوان درگیری اش در دربی و سپس محرومیت و در نهایت اختلافات داخلی عنوان کرد اما واکنش باشگاه استقلال چه بود؟ حذف تدریجی، بدون حمایت روانی یا بازتوانی فنی برای گلری که می توانست تا سالها بدرخشد. در نهایت هم برومند با حذف ناگهانی، بدون خداحافظی رسمی روبرو شد به طوری که هنوز در مصاحبهها از برخوردها گلایه دارد.
* هادی طباطبایی؛ قربانی بی ثباتی و رقابت درون تیمی
او وقتی به استقلال آمد دچار رقابت فرسایشی با برومند شد و در نهای هم با بیاعتمادی مربیان و بیثباتی فنی مجبور به جدایی شد.
هواداران استقلال در آن مقطع همواره درگیر دوگانه «برومند یا طباطبایی» بودند. در نهایت هم طباطبایی خروج بدون تشریفات، بدون فرصت بازگشت و در اوج را تجربه کرد.
* محمد محمدی؛ گلری که هرگز فرصت واقعی نیافت
محمد محمدی از از پرسپولیس به استقلال آمد و در مدت حضورش در جمع آبی ها عملکرد بدی هم نداشت و توانست خود را به ترکیب اصلی دیکته کند. او هم دچار نادیده گرفتهشدن از سوی مربیان و حواشی وقت استقلال شد و در نهایت هم در اوج کنار گذاشته شد، بدون هیچ شفاف سازی یا قدردانی. محمدی هم در سکوت از جمع آبی ها رفت.
* سید حسین حسینی؛ نماد امروز، تلخی تکراری
و اینک سید حسین حسینی که محصول آکادمی استقلال و کاپیتان این تیم به بدترین شکل ممکن از جمع آبی ها جدا شد. فشار سنگین هواداران، اشتباهات مقطعی، تصمیمات نامشخص نکونام و اینک ساپینتو همگی دست به دست هم داد تا مسیری جز خروج برای سید حسین حسینی باقی نماند.
*یک زخم مداوم در ساختار استقلال
در استقلال، همیشه آسان تر است که گلر را قربانی کرد. باشگاهی که بارها نشان داده «شماره یک» را به راحتی از معادلات کنار میگذارد.از مدیرانی که نگاهشان به گلر صرفا قراردادی است، تا مربیانی که ثبات ندارند و هوادارانی که با هر اشتباه تمام گذشته را فراموش می کند، همه در بازتولید این زخم نقش دارند.در استقلال دروازه بان تا اولین اشتباه محبوب است و سپس باید قربانی شود.
در فوتبال حرفهای، گلرها نه تنها محافظ دروازه اند، بلکه ستون روانی تیم هستند.شاید وقت آن رسیده استقلال به جای تغییر مداوم دروازه آن، کمی رفتار خود با آنها را بازبینی کند.