میراثفرهنگی، حلقه اتصال جامعه با حافظه تاریخی آن است
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، آتوسا مومنی گفت : صنایعدستی و گردشگری مبتنی بر سنتهای زیسته، نه صرفاً فعالیتهای هنری و تفریحی، بلکه ریشههای پیوند اجتماعی، روایتگر تاریخ ملت و موتور محرک توسعه پایدار مبتنی بر خلاقیت هستند.
رئیس مرکز مطالعات پاسداری از میراثفرهنگی ناملموس در آسیای غربی و مرکزی با بیان اینکه «در جهان پرشتاب امروز، هویتها گاه زیر فشار همگنساز جهانی و گاه بهسبب گسستهای درونی دچار فرسایش میشوند افزود : ما بیش از هر زمان نیازمند آنیم که خود را از نو بشناسیم. این بازشناسی، نه بازگشت صرف به گذشته، بلکه بازخوانی سنجیده و خلاقانهٔ ریشههایی است که همچنان در جان فرهنگ ما تنفس میکنند.
وی با یادآوری این نکته که میراثفرهنگی، اعم از ملموس و ناملموس، حلقه اتصال جامعه با حافظه تاریخی آن است، گفت : هویت ملی زمانی زنده میماند که در تجربه زیسته مردم جاری باشد؛ در آیینی که در روستایی دورافتاده برگزار میشود، در دستی که خاک را به کوزه بدل میکند، در نوایی که در جشن عروسی محلی طنین میاندازد، و در راهنمایی که داستان نیاکان را با زبان امروز برای گردشگران روایت میکند.
مومنی با تأکید بر اینکه صنایعدستی صرفاً محصول هنری نیست، بلکه تجلی زیسته هویت ملی است، افزود: هر گره بر قالی و هر دوخت بر پارچه، نه تنها نقش و نگار، که روایتگر تاریخ، زیباییشناسی و جهانبینی یک ملت است. هویت، هم به دوخت است و هم به پیوند؛ دوختهشده در تار و پود هنرهای سنتی و پیوندخورده با حافظه جمعی، تنوع اقوام و همزیستی میان نسلها.
رئیس مرکز مطالعات پاسداری از میراثفرهنگی ناملموس در آسیای غربی و مرکزی پویایی فرهنگی را زمانی معنادار دانست که صنایعدستی و میراث زنده، نه بهعنوان کالا یا یادگار، بلکه بهمثابه رشتههای زنده اتصال اجتماعی و فرهنگی دیده شود و گفت : هر ظرف میناکاریشده و هر پارچه سوزندوزیشده، بیش از یک محصول، بیانیهای فرهنگی و هویتی است.
وی گردشگری را بستر مهمی برای بازتعریف فعال هویت ملی دانست و افزود : وقتی گردشگر داخلی یا خارجی نه فقط به تماشای اثر، بلکه به تجربه زیستن در دل سنت دعوت میشود، هویت از قفس موزه آزاد شده و وارد فضای گفتوگو و ارتباط میشود. پررنگکردن هویت ملی، بازآفرینی خویشتن از طریق زیستن در متن فرهنگ خویش است و این مهم با سیاستهای پویا، روایتهای نو و میداندادن به کنشگران فرهنگی محلی ممکن میشود.
مومنی با اشاره به پیوند میان میراثفرهنگی و اقتصاد خلاق گفت : در آستانه دورانی هستیم که سرمایه ماندگار، نه منابع طبیعی، بلکه داستانها، مهارتها و معناهای فرهنگی است. گردشگری اگر بر بستر سنتهای زیسته، دانشهای بومی و زیباییشناسی فرهنگی بنا شود، نه فقط بازاری برای مصرف، بلکه مجالی برای مشارکت جوامع، انتقال دانش و خلق ارزشهای نو خواهد بود. این نگاه، صنایعدستی را از کالای سنتی به برند هویتی و گردشگری را از فعالیت تفریحی به فرآیند تمدنی ارتقاء میدهد.
وی درباره نمونهای عینی از این پیوند افزود: اگر زن هنرمند بلوچ بتواند سوزندوزیاش را نه فقط در بازارچه محلی، بلکه در طراحی برندهای جهانی عرضه کند، یا نوجوان ما دریابد که دانشهای بومی مدیریت منابع آب بخشی از خلاقیتهای اقلیمی است، و اگر اقوام و زبانها بهجای تهدید، بهعنوان منابع چندلایه حکمت محلی دیده شوند، آنگاه میتوان از توسعهای پایدار، زایا و انسانی سخن گفت.
مومنی با تأکید بر ضرورت بازتعریف نقشها گفت: توسعه پایدار نیازمند حکمرانی فرهنگی جسورانه، سرمایهگذاری هوشمندانه و بازتعریف جایگاه بازیگران است.